بشوق آن گل عارض، مرا با از واعظ قزوینی غزل 280

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش باشد

1 بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش باشد بیاد لعل او، با اشک چون گلنار خوش باشد

2 بتن هر رگ مرا شاخ گلی گردیده از داغت اگر داری دماغ سیر این گلزار، خوش باشد

3 گرفت از عارض او پرده، زو صر صر آهم اگر ای دیده داری طاقت دیدار خوش باشد

4 نباشد خود فروشان را بغیر از روی بازاری از آن ما را برندان ته بازار خوش باشد

5 غم او هرکجا باشد، غم دنیا نیابد ره که هر ناخوش که باشد، با غم آن یار خوش باشد

6 تن عریان، ز اشک آتشین پوشیده شد ما را فقیران را ز عشق، این خلعت زر تار خوش باشد

7 بده خود را بیار و، کام دل بستان ازو واعظ که پیش خود نبودن، پیش آن دلدار خوش باشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر