- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا من از مادر نزادم غم که زاینده شد تا نمیرم آتش دوزخ نخواهد زنده شد
2 کی ببوی وصلت از باد هوا خواهد شکفت غنچه دل کز نهال زندگی بر کنده شد
3 عیب من کرد آنکه حسنت پرده جانش درید پیش یوسف مدعی از دست خود شرمنده شد
4 تا نیفتد پرتو خورشید همت بر یکی سایه اش بر کس نخواهد چون هما فرخنده شد
5 شد بدرویشی قبول بندگی اهلی ز دوست نیکبخت اینجا کسی باشد که بی زر بنده شد
6 نعیم هردو جهان کوثرست و آب حیات شهید عشق هم این دارد و هم آن دارد
7 بر آستان تو اهلی است سربلند اما اگر بعرش رسد سر بر آستان دارد