تا من از مادر نزادم غم که از اهلی شیرازی غزل 591

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تا من از مادر نزادم غم که زاینده شد

1 تا من از مادر نزادم غم که زاینده شد تا نمیرم آتش دوزخ نخواهد زنده شد

2 کی ببوی وصلت از باد هوا خواهد شکفت غنچه دل کز نهال زندگی بر کنده شد

3 عیب من کرد آنکه حسنت پرده جانش درید پیش یوسف مدعی از دست خود شرمنده شد

4 تا نیفتد پرتو خورشید همت بر یکی سایه اش بر کس نخواهد چون هما فرخنده شد

5 شد بدرویشی قبول بندگی اهلی ز دوست نیکبخت اینجا کسی باشد که بی زر بنده شد

6 نعیم هردو جهان کوثرست و آب حیات شهید عشق هم این دارد و هم آن دارد

7 بر آستان تو اهلی است سربلند اما اگر بعرش رسد سر بر آستان دارد

عکس نوشته
کامنت
comment