-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا نفرماید بگو بشنو ز من آن را مگو جان به جانان ده ولیکن سر جانان را مگو
2 گر به کفر زلف او ایمان نداری همچو ما دم مزن گر مؤمنی ای یار من آن را مگو
3 آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود خوش درین دریا نشین و وصف یاران را مگو
4 ذوق ما داری بیا با جام می یک دم برآر پیش می خواران مرو اسرار مستان را مگو
5 نعمت الله را بجو و حال خود با او بگو هرچه فرماید بدان و راز سلطان را مگو