تا نفرماید بگو از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1356

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

تا نفرماید بگو بشنو ز من آن را مگو

1 تا نفرماید بگو بشنو ز من آن را مگو جان به جانان ده ولیکن سر جانان را مگو

2 گر به کفر زلف او ایمان نداری همچو ما دم مزن گر مؤمنی ای یار من آن را مگو

3 آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود خوش درین دریا نشین و وصف یاران را مگو

4 ذوق ما داری بیا با جام می یک دم برآر پیش می خواران مرو اسرار مستان را مگو

5 نعمت الله را بجو و حال خود با او بگو هرچه فرماید بدان و راز سلطان را مگو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر