-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که دمسازی برنگ مردم چشمم، کند با خون خود بازی
2 ببین در اصل و فرع هر نهالی، تا شود روشن که باشد خاکساری، ریشه نخل سرافرازی
3 بغمازی اگر دشمن ز عیبم پرده برگیرد کدامین عیب باشد زشت تر از عیب غمازی؟!
4 سراپا گرچه عیبم، این هنر دارم که از عیبم تواند خلقی افتادن به فکر عیب خود سازی
5 به روم و چین بود نسبت یکی، اهل تجرد را نگردد هیچ معنی از عبارت ترکی و تازی