1 کند گر تموج هیولای اولی تلاطم نماید مزاج از طبایع
2 و راز نفس کل عقل کلی شکیبد بر افتد زاوتاد رسم صنایع
3 سپهر ملاعب بساط مزور چو برجنبد، افراد گردند ضایع
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن سبزه که از عارض او خاسته شد تا ظن نبری که حسن آن کاسته شد
2 در باغ رخش بهر تماشای دلم گل بود و بسبزه نیز آراسته شد
1 خشم تو آبست، اگر در آب موج آتشست حلم تو خاکست، اگر در خاک کوه آهنست
2 چنگ عزرائیل را ماند سر شمشیر تو زانکه عزرائیل را دایم عقیقین دامنست
1 الا یا مشعبد شمال معنبر بخار بخوری تو، یا گرد عنبر؟
2 نه روحی، ولیکن چو روحی مصفا نه نوری، ولیکن چو نوری منور
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **