1 سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یارا بود گر بت نه ای، کی در بشر تن سیم و دل خارا بود؟
2 عنبر چسان نسبت کنم با زلف تو، کز زلف تو بوی دل آید وین کجا در عنبر سارا بود؟
3 ناز و کرشمه آفت است از بهر دلها در بتان ورنه به زیبایی چه کم نقشی که بر دیبا بود
4 گفتم که گر همتای خود خواهی مه و خورشید بین گفتا که بینم آینه، گر این هوس با ما بود
5 خفتن نه تنها در لحد راحت بود، فریاد از آن خوابی که دور از دوستان مشتاق را تنها بود
6 خسرو، گر از عشقت بود رنجی، مرنج از نیکوان باشد گنه چشم مرا نه روی زیبا را بود