نشانی‌هاست از جلال الدین محمد مولوی غزل 1851

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نشانی‌هاست در چشمش نشانش کن نشانش کن

1 نشانی‌هاست در چشمش نشانش کن نشانش کن ز من بشنو که وقت آمد کشانش کن کشانش کن

2 برآمد آفتاب جان فزون از مشرق و مغرب بیا ای حاسد ار مردی نهانش کن نهانش کن

3 از این نکته منم در خون خدا داند که چونم چون بیا ای جان روزافزون بیانش کن بیانش کن

4 بیانش کرده گیر ای جان نه آن دریاست وان مرجان نیارامد به شرحش جان عیانش کن عیانش کن

5 عیانش بود ما آمد زیانش سود ما آمد اگر تو سود جان خواهی زیانش کن زیانش کن

6 یکی جان خواهد آن دریا همه آتش نهنگ آسا اگر داری چنین جانی روانش کن روانش کن

7 هر آن کو بحربین باشد فلک پیشش زمین باشد هر آن کو نی چنین باشد چنانش کن چنانش کن

8 برون جه از جهان زوتر درآ در بحر پرگوهر جهنده‌ست این جهان بنگر جهانش کن جهانش کن

9 اگر خواهی که بگریزی ز شاه شمس تبریزی مپران تیر دعوی را کمانش کن کمانش کن

عکس نوشته
کامنت
comment