1 شها ز روی تفکر درآ در این ایوان بخوان حدیث انوشیروان و شادروان
2 چنان بکوش در آیین داد تا گویند به روزگار تو خلق جهان ز پیر و جوان
3 بدور احمد نوشیروان همی نازد چنانکه احمد مرسل بدور نوشروان
1 زلال خضر کزان تشنه ماند اسکندر ببین که گشته روان در کنار بحر خزر
2 هر آنچه جست سکندر درون تاریکی بروشنی شده ما را نصیب خوش بنگر
1 ای مولد فرخنده دارای جهاندار امسال فراز آمده ای خوب تر از پار
2 خوب آمدی و فرخ و فرخنده و نیکو شاد آمدی و خرم و زیبا و بهنجار
1 بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم
2 همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان زان نقش خاتم