- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
شیخ الاسلام گفت: که نام وی عسکر بن محمد بن الحصین است از اجلهٔ مشایخ خراسانست، بعلم و فتوت و توکل و زهد صحبت کرده با ابوحاتم عطار بصری و حاتم اصم بلخی، استاذ بوعبداللّه جلی بود، و بوعبید بسری ٭ سید بوده در بادیه بمرده، در نماز باد سموم او را بسوخت، مرده بر پای بماند یکسال و بر پای بپوشید و گفتند: کی سباع او را بگزید و دران برفت در سنه خمس و اربعین و مائتین، درآن سال کی ذوالنون برفت از دنیا، از اقران ویست و جزوی. ,
شیخ الاسلام گفت: کی بوتراب باسیصد رکوه دار در بادیه شد، دو تن باوی بماندند، با درویشی برفتند، یکی ازان بوعبداللّه جلی، ددیگر بو عبید بسری، و دیگر همه بازگشتند. ,
وی گفت: که عارف او بود کی هیچ چیز او را تیره نکند، و همه چیز بدو روشن گردد. و هم وی گفت: نیست از عبادات چیزی با منفعت تر از صلاح خواطر دلها. کان ابوتراب النخشبی یقول: بینی و بین اللّه عهدان لا امد یدی الی حرام الا قصرت بدی عنه. ,
و بوبکر زقاق گوید: در کعبه از اللّه حاجت خواستم مرا روا کرد، آن بود: که خواستم کی مرا حلال ده، چنان شدم کی هر لقمهٔ که نه حلال بود، دست من بآن لقمه وادهان من نرسید، و بوتراب گوید: چون اعراض اللّه رهی را همراه شد، زبان او در اولیای وی بطعن ور دو انکار دراز شود. ,
سئل ابوتراب عن صفة العارف فقال: هوالذی لا یکدره شییٔ و یصفو به کل شییٔ ,
و حصری گوید: که صوفی آنست کی زمین بسپرد، و در زمین و آسمان نرود ,