- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاهباز عشق سیری کرد بر بالا و پست هر دو عالم گشت و آخر بر سر مجنون نشست
2 هرکه مهر سبز خطان در دل او شد عزیز تا نرست از خاک گورش سبزه از خواری نرست
3 حق پرستی در سر و افسردگی در دل چه سود جان فدای گرمی پروانه آتش پرست
4 رندی از شاه و گدا در کوی خوبان عیب نیست خوش بود افتادگی و نیستی از هر که هست
5 چاک جیب جان چو خواهد بود از دست اجل من بدست خویش کردم تا کشد بیگانه دست
6 در سر بازار هستی تا نظر می افکنم به ز سیمین ساعدان نقدی نمی آید بدست
7 صد درم بر دل گشود آنکس که گفتا لب ببند تا خدا نگشود صد در بر کسی یک در نبست
8 خاک اهلی شد گل از می گر گلی بر وی دمید هر که آن گل بو کند تا حشر خواهد بود مست