1 شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین ای سر من خاک پایت زیر پای خود ببین
2 گوشه چشمی فکن ای آفتاب و ذره وار جان ما جمعی پریشان در هوای خود ببین
3 دیده شد جای تو ز آن آرایمش چون لعل و در نور چشم من بیا در دیده جای خود ببین
4 جان فدایت میکنم ایکعبه جان رخ مپوش پرده بگشا هر طرف خلقی فدای خود ببین
5 یار اگر مارا کشد یک دیدنش صد خونبهاست کشتن خود منگر ایدل خونبهای خود ببین
6 آنکه رخ تابید و سنبل بر قفا افکند و رفت صد هزاران دود دل گو در قفای خود ببین
7 جام جم شو اهلی از عشق و مکش منت ز غیر هرچه خواهی در دل خود از صفای خود ببین