-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید نور نظر ز عینک، پا در رکاب گردید
2 دیگر چه گل توان چید از خویش وقت پیری؟ آب جوانی افتاد، گلشن خراب گردید!
3 چشمش اگر بروی بی آب و رویم افتد خواهد ز شرم عکسم، آیینه آب گردید
4 از شور این دل تنگ، ای مدعی حذر کن از جوشش تنوری عالم خراب گردید
5 از ناله حزینم تنها نسوخت واعظ از آه آتشینم، آتش کباب گردید