- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هفت چیز از خسرو عالم همی نازد به هم دین و ملک و تاج و تخت و رایت و تیغ و قلم
2 آن خداوندی که مغرب دارد او زیر نگین وان شهنشاهی که مشرق دارد او زیر علم
3 سایهٔ یزدان ملک شاه آنکه اندر ملک خویش بندگان دارد چو افریدون و ذوالقرنین و جم
4 تا که او گیتی گشاد و بست بر شاهی کمر قیمت شاهی فزود و کاست از گیتی ستم
5 همچنان کارایش سیارگان است آفتاب نام او آرایش خطبه است و دینار و درم
6 آورد جودش ولی را از عدم سوی وجود افکند تیغش عدو را از وجود اندر عدم
7 موسی عمران مگر بگرفت تیغش را به کف عیسی مریم مگر پرورد جودش را به دم
8 حاجت پیغمبران و حجت پیغمبری گر ندیدی شو نگه کن دین و عدلش را به هم
9 عدل او از حاجت پیغمبران دارد نشان دین او از حجت پیغمبران دارد رقم
10 تا نه بس مدت به دولت کرد خواهد شهریار رومیان را همچو حاج و روم را همچون حرم
11 در چلیپاخانهٔ قیصر بسی مدت نماند تا نهد سیپاره قرآن را و بردارد صنم
12 از شجاعت وز سخا نازند میران عرب وز فتوت وز کرم نازند شاهان عجم
13 گو بیایید و بیاموزید از این فرخنده شاه هم شجاعت هم سخاوت هم فتوت هم کرم
14 تا بود درچرخ دور و تابود در مهر نور تا بود در بحر موج و تا بود در ابر نم
15 هرکجا شادی است با شه باد و غم با دشمنان جفت شادی پادشاه و دشمنانش جفت غم
16 ملک چون افزون بود بدخواه کم باشد بلی ملک او هر ساعت افزون باد و بدخواهانش کم