سرشک تا به کی از چشم آن از خیالی بخارایی غزل 187

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

سرشک تا به کی از چشم آن و این افتد

1 سرشک تا به کی از چشم آن و این افتد مباد کز نظر خلق بر همین افتد

2 مگو به مردم بیگانه راز خود ای اشک چنان مکن که حدیث تو بر زمین افتد

3 خوش است خلد برین و دلم نمی خواهد که بی جمال تو هرگز نظر بر این افتد

4 کسی که قدّ تو بیند نه بیند ابرویت چگونه کج نگرد هر که راست بین افتد

5 چو دل فتاد خیالی به دست خوش دارش که باز دیر بیاید که این چنین افتد

عکس نوشته
کامنت
comment