-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرشک شادی وصل ارچه جان گداز آمد خوشم که دیگرم آبی بجوی باز آمد
2 بکعبه هر که ز بهر سجود شد ز درت سری بسنگ زد آخر بعجز باز آمد
3 اگر چه عشق نخست از مجاز میخیزد حقیقت همه عالم درین مجاز آمد
4 چو با تو شمع بدعوی زبان کشد ترسم که سر بباد دهد چون زبان دراز آمد
5 دل رقیب چه سوزد ز آه من چه عجب که سنگ خاره از این شعله در گداز آمد
6 سر نیاز بپای تو سرو ناز نهاد چو ناز در تو نگنجید در نیاز آمد
7 بسوخت اهلی و یار از درش درون نامد کنون که نیز در آمد بخشم و ناز آمد