- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فرستاد نامه بدان آگهی بنزدیک آن بارگاه مهی
2 که از نوبیان مرز کردیم پاک برآوردم از شهرشان تیره خاک
3 به فرّ شهنشاه والاگهر چنین کردم این کشور باختر
4 چه با باز قمری هم آشیان همی خانه دارد، ندارد زیان
5 فریدون از آن نامه شد شادمان یکی پاسخش کرد هم در زمان
6 که بادی همه ساله فیروز و شاد که در نیکنامی بدادی تو داد
7 بدان دیوساران کسی آن نکرد که تو کردی ای شیردل در نبرد
8 بماناد با تو دل و رای رزم همه ساله باشی تو با جام و بزم