دیدن روی تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 995

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دیدن روی تو هم از بامداد

1 دیدن روی تو هم از بامداد درد مرا بین که چه آرام داد

2 در دل عشاق چه آتش فکند جانب اسرار چه پیغام داد

3 چون ز سر لطف مرا پیش خواند جان مرا باده بی‌جام داد

4 صافی آن باده چو ارواح خورد کاسه آلوده به اجسام داد

5 صافی آن باده ز ارواح جو زانک به اجسام همین نام داد

6 در تبریزست تو را دام دل رحمت پیوسته در آن دام داد

عکس نوشته
کامنت
comment