1 سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
2 سرای قاضی یزد ار چه منبع فضل است خلاف نیست که علم نظر در آنجا نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
2 من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
1 روز وصلِ دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران، یاد باد
2 کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
1 رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
2 سیلِ سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد در سنگِ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد
1 هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد
2 گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **