دوش سرمست به وقت سحری از عطار نیشابوری غزل 780

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

دوش سرمست به وقت سحری

1 دوش سرمست به وقت سحری می‌شدم تا به بر سیم‌بری

2 تیز کرده سر دندان که مگر بربایم ز لب او شکری

3 چون ربودم شکری از لب او بنشستم به امید دگری

4 جگرم سوخت که از لعل لبش شکری می نرسد بی جگری

5 گاهگاهی شکری می‌دهدم بر سر پای روان در گذری

6 زین چنین بوسه چه در کیسه کنم وای از غصهٔ بیدادگری

7 زان همه تنگ شکر کو راهست از قضا قسم من آمد قدری

8 تا خبر یافته‌ام از شکرش نیست از هستی خویشم خبری

9 کارم از دست شد و کار مرا نیست چون دایره پایی و سری

10 وقت نامد که شوم جملهٔ عمر همچو نی با شکری در کمری

11 ماه‌رویا دل عطار بسوخت مکن و در دل او کن نظری

عکس نوشته
کامنت
comment