ساقیا ما از جلال الدین محمد مولوی غزل 1642

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم

1 ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم گوش خود بر دم شش تای طرب بنهادیم

2 دل رنجور به طنبور نوایی دارد دل صدپاره خود را به نوایش دادیم

3 به خرابات بدستیم از آن رو مستیم کوی دیگر نشناسیم در این کو زادیم

4 ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب همه را جمله یکی کن که در این افرادیم

5 همه را غرق کن و بازرهان زین اعداد مزه‌ای بخش که ما بی‌مزه اعدادیم

6 دل ما یافت از این باده عجایب بویی لاجرم از دم این باده لطیف اورادیم

7 از برون خسته یاریم و درون رسته یار لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم

8 همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست در خرابات فنا عاقله ایجادیم

9 هله خاموش بیارام عروسی داریم هله گردک بنشینیم که ما دامادیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر