1 ساقی ز اسیران جگر ریش بپرس و احوال مرا از همه کس بیش بپرس
2 بر مسند عیش فارغ از خار غمی این را ز برهنه پای درویش بپرس
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود
2 آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد در نفسی که بامنش یار سر سخن بود
1 خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته اند مردم کشند اگرچه بصورت فرشته اند
2 در کوی گلرخان پی خواری کشان عشق یک گل زمین نماند که خاری نکشته اند
1 روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند جان مرا و مهر تو باهم سرشته اند
2 از رشک آنکه با همه کس جلوه میکنی در خون یکدگر همه عالم سرشته اند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **