1 ساقیا این می از انگور کدامین پشتهست که دل و جان حریفان ز خمار آغشتهست
2 خم پیشین بگشا و سر این خم بربند که چو زهرست نشاط همگان را کشتهست
3 بند این جام جفا جام وفا را برگیر تا نگویند که ساقی ز وفا برگشتهست
4 درده آن باده اول که مبارک بادهست مگسل آن رشته اول که مبارک رشتهست
5 صد شکوفه ز یکی جرعه بر این خاک ز چیست تا چه عشقست که اندر دل ما بسرشتهست
6 بر در خانه دل این لگد سخت مزن هان که ویران شود این خانه دل یک خشتهست
7 بادهای ده که بدان باده بلا واگردد مجلسی ده پر از آن گل که خدایش کشتهست
8 تا همه مست شویم و ز طرب سجده کنیم پیش نقشی که خدایش به خودی بنوشتهست
دیدگاهها **