ساقیا وقت صبوح آمد بیار از خواجوی کرمانی غزل 17

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را

1 ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را می پرستانیم در ده بادهٔ گلفام را

2 زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست پس نشاید عیبت کردن رند درد آشام را

3 احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصلست هر که از اول تصور میکند فرجام را

4 من ببوی دانهٔ خالش بدام افتاده‌ام گر چه صید نیکوان دولت شمارد دام را

5 هر که او را ذره‌ئی با ماهرویان مهر نیست بر چنین عامی فضیلت می‌نهند انعام را

6 شام را از صبح صادق باز نشناسم ز شوق چون مهم پرچین کند برصبح صادق شام را

7 گر بدینسان بر در بتخانهٔ چین بگذرد بت‌پرستان پیش رویش بشکنند اصنام را

8 بر گدایان حکم کشتن هست سلطانرا ولیک هم بلطف عام او امید باشد عام را

9 چون به هر معنی که بینی تکیه بر ایام نیست حیف باشد خواجو ار ضایع کنی ایام را

عکس نوشته
کامنت
comment