- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را می پرستانیم در ده بادهٔ گلفام را
2 زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست پس نشاید عیبت کردن رند درد آشام را
3 احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصلست هر که از اول تصور میکند فرجام را
4 من ببوی دانهٔ خالش بدام افتادهام گر چه صید نیکوان دولت شمارد دام را
5 هر که او را ذرهئی با ماهرویان مهر نیست بر چنین عامی فضیلت مینهند انعام را
6 شام را از صبح صادق باز نشناسم ز شوق چون مهم پرچین کند برصبح صادق شام را
7 گر بدینسان بر در بتخانهٔ چین بگذرد بتپرستان پیش رویش بشکنند اصنام را
8 بر گدایان حکم کشتن هست سلطانرا ولیک هم بلطف عام او امید باشد عام را
9 چون به هر معنی که بینی تکیه بر ایام نیست حیف باشد خواجو ار ضایع کنی ایام را