- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سامان حرف و صوت ندارد بیان ما فردیست از کتاب خموشی زبان ما
2 مد نگاه عجز بود رمح جانستان! کی میبرند صرفه ز ما دشمنان ما
3 از ما شکستگان به حذر باش، زانکه ما تیغیم و همچو شیشه شکستن فسان ما
4 رنگ شکسته عرضه احوال عاشق است حاجت به گفتگو نبود در میان ما
5 از اشتیاق آن برو آغوش، دور نیست بیرون دود ز خانه خود گر کمان ما
6 واعظ، طریق مقصد ما راه باطنست گردیده خامشی جرس کاروان ما