- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سایم همه شب روی خود بر خاک دور از روی تو باشد شبی ای سیمتن آسایم از پهلوی تو
2 دورم من و نزدیک تو نتوانم از ضعف آمدن کاهم ز غم باشد مرا بادی رساند سوی تو
3 تا بر زبان دیگری نام تو باری نگذرد غیرت نخواهد تا کنم از خلق جستجوی تو
4 وقتی پی تسکین دل میدید می کوی ترا اکنون شود دردم فزون چون بیتو بینم کوی تو
5 از وحشت تنهاییش اهلی برآید جان ز تن گر نی بپرسش آیدش گه گه خیال روی تو
6 ما پیر عالمیم و جهان طفلا راه ماست ما را کجا فریب دهد لهو و لاغ او
7 اهلی که سوخت در غم هجران بدود دل دوزخ شدست جنت عیش و فراغ او