سایم همه شب روی خود بر از اهلی شیرازی غزل 1206

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

سایم همه شب روی خود بر خاک دور از روی تو

1 سایم همه شب روی خود بر خاک دور از روی تو باشد شبی ای سیمتن آسایم از پهلوی تو

2 دورم من و نزدیک تو نتوانم از ضعف آمدن کاهم ز غم باشد مرا بادی رساند سوی تو

3 تا بر زبان دیگری نام تو باری نگذرد غیرت نخواهد تا کنم از خلق جستجوی تو

4 وقتی پی تسکین دل میدید می کوی ترا اکنون شود دردم فزون چون بیتو بینم کوی تو

5 از وحشت تنهاییش اهلی برآید جان ز تن گر نی بپرسش آیدش گه گه خیال روی تو

6 ما پیر عالمیم و جهان طفلا راه ماست ما را کجا فریب دهد لهو و لاغ او

7 اهلی که سوخت در غم هجران بدود دل دوزخ شدست جنت عیش و فراغ او

عکس نوشته
کامنت
comment