- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت صوفی چون ز یک کانست زر این چرا نفعست و آن دیگر ضرر
2 چونک جمله از یکی دست آمدست این چرا هوشیار و آن مست آمدست
3 چون ز یک دریاست این جوها روان این چرا نوش است و آن زهر دهان
4 چون همه انوار از شمس بقاست صبح صادق صبح کاذب از چه خاست
5 چون ز یک سرمهست ناظر را کحل از چه آمد راستبینی و حول
6 چونک دار الضرب را سلطان خداست نقد را چون ضرب خوب و نارواست
7 چون خدا فرمود ره را راه من این خفیر از چیست و آن یک راهزن
8 از یک اشکم چون رسد حر و سفیه چون یقین شد الولد سر ابیه
9 وحدتی که دید با چندین هزار صد هزاران جنبش از عین قرار