گفت از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 50

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گفت صوفی چون ز یک کانست زر

1 گفت صوفی چون ز یک کانست زر این چرا نفعست و آن دیگر ضرر

2 چونک جمله از یکی دست آمدست این چرا هوشیار و آن مست آمدست

3 چون ز یک دریاست این جوها روان این چرا نوش است و آن زهر دهان

4 چون همه انوار از شمس بقاست صبح صادق صبح کاذب از چه خاست

5 چون ز یک سرمه‌ست ناظر را کحل از چه آمد راست‌بینی و حول

6 چونک دار الضرب را سلطان خداست نقد را چون ضرب خوب و نارواست

7 چون خدا فرمود ره را راه من این خفیر از چیست و آن یک راه‌زن

8 از یک اشکم چون رسد حر و سفیه چون یقین شد الولد سر ابیه

9 وحدتی که دید با چندین هزار صد هزاران جنبش از عین قرار

عکس نوشته
کامنت
comment