-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد کوه از جواب ناله من سینه گیر شد
2 عاقل بنقش عاریتی تن نمیدهد از ساده لوحی آینه صورت پذیر شد
3 در کنج غم ز درد تو از بس گداختم تن مشتبه ز ضعف بموج حصیر شد
4 آید بکام زهر اجل به ز شکرم از موی سر چو کاسه مرا پر ز شیر شد
5 چون آفتاب چهره به زردی نهاد روی برخیز ساز برگ ره مرگ دیر شد
6 بد میرود ز دل سخن نرم نرم خصم شد دیر هضم نان، چو به روغن خمیر شد
7 خود را ببند در ره حق بر سبکروان پیکان سبک ره این قدر از فیض تیر شد
8 باشد جوان همیشه چو گلهای معنیت واعظ چه غم که گلبن طبع تو پیر شد؟