سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی از حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

1 سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

2 دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

3 قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

4 الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

5 جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی

6 همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

7 در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

8 به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

عکس نوشته
کامنت