- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست
2 مرا اگر نبود کام جان وعمر دراز چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست
3 اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد که از کمند محبت کجا توانی جست
4 امام ما مگر از نرگس تو رخصت یافت چنین که مست بمحراب میرود پیوست
5 ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر چو آبگینه دل نازک قدح بشکست
6 چگونه از رجام شراب برخیزد کسی که در صف رندان دردنوش نشست
7 بمحشرم ز لحد بی خبر برانگیزند بدین صفت که شدم بیخود از شراب الست
8 عجب نباشد اگر آب رخ بباد رود مرا که باد بدستست و دل برفت از دست
9 کنون ورع نتوان بست صورت از خواجو که باز بر سر پیمانه رفت و پیمان بست