ساقیی جام سوی ما از شاه نعمت‌الله ولی غزل 468

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

ساقیی جام سوی ما آورد

1 ساقیی جام سوی ما آورد نزد ما خوشتر است از ما ورد

2 چشم ما روشن است و روشن باد کابرویی به روی ما آورد

3 عاشقان دُرد درد می‌ نوشند این چنین درد کی خورد بی درد

4 عشق او مرد مرد می ‌جوید مرد عشقش کجا بود نامرد

5 عقل اگر پند می ‌دهد مشنو چه شنوی وعظ واعظ دم سرد

6 ساغر می مدام می نوشم به ازین جام باده باید خورد

7 رند مستی که ذوق ما دریافت آفرین خدا به سید کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر