ای صبا حالی از جلال الدین محمد مولوی غزل 1081

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار

1 ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار عنبر و مشک ختن از چین به قسطنطین بیار

2 گر سلامی از لب شیرین او داری بگو ور پیامی از دل سنگین او داری بیار

3 سر چه باشد تا فدای پای شمس الدین کنم نام شمس الدین بگو تا جان کنم بر او نثار

4 خلعت خیر و لباس از عشق او دارد دلم حسن شمس الدین دثار و عشق شمس الدین شعار

5 ما به بوی شمس دین سرخوش شدیم و می‌رویم ما ز جام شمس دین مستیم ساقی می میار

6 ما دماغ از بوی شمس الدین معطر کرده‌ایم فارغیم از بوی عود و عنبر و مشک تتار

7 شمس دین بر دل مقیم و شمس دین بر جان کریم شمس دین در یتیم و شمس دین نقد عیار

8 من نه تنها می‌سرایم شمس دین و شمس دین می‌سراید عندلیب از باغ و کبک از کوهسار

9 حسن حوران شمس دین و باغ رضوان شمس دین عین انسان شمس دین و شمس دین فخر کبار

10 روز روشن شمس دین و چرخ گردان شمس دین گوهر کان شمس دین و شمس دین لیل و نهار

11 شمس دین جام جمست و شمس دین بحر عظیم شمس دین عیسی دم است و شمس دین یوسف عذار

12 از خدا خواهم ز جان خوش دولتی با او نهان جان ما اندر میان و شمس دین اندر کنار

13 شمس دین خوشتر ز جان و شمس دین شکرستان شمس دین سرو روان و شمس دین باغ و بهار

14 شمس دین نقل و شراب و شمس دین چنگ و رباب شمس دین خمر و خمار و شمس دین هم نور و نار

15 نی خماری کز وی آید انده و حزن و ندم آن خمار شمس دین کز وی فزاید افتخار

16 ای دلیل بی‌دلان و ای رسول عاشقان شمس تبریزی بیا زنهار دست از ما مدار

عکس نوشته
کامنت
comment