- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود گره ز کار من و روزگار من بگشود
2 شکفته اند حریفان چو گل ز هر سویی مگر به خنده دهان نوبهار من بگشود
3 کمان حسن که زه کرد در جهان روزی که ناوکی نه به قصد شکار من بگشود
4 فغان که گوشه چشمی بمن ز ناز نکرد بتی که نرگس او در کنار من بگشود
5 بغیر داغ نکویان نیافت بامن هیچ اجل چو عاقبه الامر بار من بگشود
6 هزار بوسه توان زد بدست آن نقاش که چهره یی بقلم چون نگار من بگشود
7 گذشت یار چو بر خاک تر بتم اهلی در بهشت بروی مزار من بگشود