سحاب سیل فشان چشم رودبار از خواجوی کرمانی غزل 171

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

سحاب سیل فشان چشم رودبار منست

1 سحاب سیل فشان چشم رودبار منست سموم صاعقه سوز آه پرشرار منست

2 غم ار چه خون دلم می‌خورد مضایقه نیست که اوست در همه حالی که غمگسار منست

3 هلال اگر چه به ابروی یار می‌ماند ولی نمونه‌ئی از این تن نزار منست

4 چو اختیار من از کاینات صحبت تست گمان مبر که جدائی باختیار منست

5 خیال لعل تو هر جا که می‌کنم منزل مقیم حجرهٔ چشم گهر نگار منست

6 کنار چون کنم از آب دیده گوهر شب برزوی تو تا روز در کنار منست

7 مرا ز دیده می‌فکن که آبروی محیط ز فیض مردمک چشم در نثار منست

8 فرونشان بنم جام گرد هستی من اگر غبار حریفان ز رهگذر منست

9 طمع مدار که خواجو ز یار برگردد که از حیات ملول آمدن نه کار منست

عکس نوشته
کامنت
comment