- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحاب سیل فشان چشم رودبار منست سموم صاعقه سوز آه پرشرار منست
2 غم ار چه خون دلم میخورد مضایقه نیست که اوست در همه حالی که غمگسار منست
3 هلال اگر چه به ابروی یار میماند ولی نمونهئی از این تن نزار منست
4 چو اختیار من از کاینات صحبت تست گمان مبر که جدائی باختیار منست
5 خیال لعل تو هر جا که میکنم منزل مقیم حجرهٔ چشم گهر نگار منست
6 کنار چون کنم از آب دیده گوهر شب برزوی تو تا روز در کنار منست
7 مرا ز دیده میفکن که آبروی محیط ز فیض مردمک چشم در نثار منست
8 فرونشان بنم جام گرد هستی من اگر غبار حریفان ز رهگذر منست
9 طمع مدار که خواجو ز یار برگردد که از حیات ملول آمدن نه کار منست