1 گردر تر و خشک دهر گشتی همه هیچ ور خار و گلی چو در گذشتی همه هیچ
2 گر ساده دلی ورت هزاران نقشست در بحر فنا چو غرقه گشتی همه هیچ
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست