باز شد روزنی از گلشن از شهریار گزیدهٔ غزلیات 115

باز شد روزنی از گلشن شیراز به من

1 باز شد روزنی از گلشن شیراز به من میکشد نرگس و نارنج سری باز به من

2 سروناز ارم از دور به من کرد سلام جای آن را که چنان سرو کند ناز به من

3 افق طالع من طلعت باباکوهی است کو فروتابد از آن کوه سرافراز به من

4 بانی کلک فریدون به قطار از شیراز بار زد قافله شکر اهواز به من

5 با سر نامه گشودم در گنجینه راز که هم از خواجه گشوده است در راز به من

6 شمعی از شیخ شکفته است شبستان افروز گر چه پروانه دهد رخصت پرواز به من

7 شور عشقی که نهفته است در این ساز غزل عشوه ها می دهد از پرده شهناز به من

8 دل به کنج قفس از حسرت پروازم سوخت گو هم آواز چمن کم دهد آواز به من

9 شهریارا به غزل عشق نگنجد بگذار شرح این قصه جانسوز دهد ساز به من

عکس نوشته
کامنت
comment