- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسان نیاز بنده بدان شوخ عشوه ساز رسان
2 بمردم و نگشادم غمش، چو جان بدهم ببر حکایت و بر محرمان راز رسان
3 به جان کاسته افسانه فراق بگو به شمع سوخته پروانه گداز رسان
4 کجایی، ای که دلت بر هلاک ناخوش بود بیا و مژده بدان لعل دلنواز رسان
5 من آنچه می کشم اندر درازی شبها به روزگار سر زلف او فراز رسان
6 دلم ببردی و ترسم که درد آن رسدت دلم به زلف نگهدار و درد باز رسان
7 حریف می طلبد نرگس مقامر تو خبر به حلقه مردان پاکباز رسان
8 چو نیم خورده خود باده بر زمین فگنی بگو «به روح ستم کشتگان ناز رسان »
9 ز ناز این همه نتوان فروخت بر خسرو شکسته را قدری مرهم نیاز رسان