رم کن از الفت، که تنهایی از واعظ قزوینی غزل 193

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار خوشیست

1 رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار خوشیست در میان نه راز خود با او، که سردار خوشیست

2 عالم دلها، شد از طوفان بیدردی خراب هان بکش خود را بکوه غم، که کهسار خوشیست

3 از تامل کن عصا در چاهسار زندگی بی صلاح دل مکن کاری، که غمخوار خوشیست

4 فتح ملک دین، بحسن سعی همت می شود پا فشردن در جهاد نفس سردار خوشیست

5 بسکه از هر حلقه در هر سو دکانی چیده است بهر سودا کوچه آن زلف بازار خوشیست

6 گرمی عشقست واعظ می علاج درد ماست ور غم آن یار غمخوار است غم یار خوشیست

عکس نوشته
کامنت
comment