- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار خوشیست در میان نه راز خود با او، که سردار خوشیست
2 عالم دلها، شد از طوفان بیدردی خراب هان بکش خود را بکوه غم، که کهسار خوشیست
3 از تامل کن عصا در چاهسار زندگی بی صلاح دل مکن کاری، که غمخوار خوشیست
4 فتح ملک دین، بحسن سعی همت می شود پا فشردن در جهاد نفس سردار خوشیست
5 بسکه از هر حلقه در هر سو دکانی چیده است بهر سودا کوچه آن زلف بازار خوشیست
6 گرمی عشقست واعظ می علاج درد ماست ور غم آن یار غمخوار است غم یار خوشیست