رخ تو چگونه بینم که تو از عطار نیشابوری غزل 850

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

رخ تو چگونه بینم که تو در نظر نیایی

1 رخ تو چگونه بینم که تو در نظر نیایی نرسی به کس چو دانم که تو خود به سر نیایی

2 وطن تو از که جویم که تو در وطن نگنجی خبر تو از که پرسم که تو در خبر نیایی

3 چه کسی تو باری ای جان که ز غایت کمالت چو به وصف تو درآیم تو به وصف در نیایی

4 گهری عجب تر از تو نشنیدم و ندیدیم که به بحر در نگنجی و ز قعر بر نیایی

5 چو به پرده در نشینی چه بود که عاشقان را چو شکر همی نبخشی نمک جگر نیایی

6 همه دل فرو گرفتی به تو کی رسم که گر من در دل بسی بکوبم تو ز دل به در نیایی

7 تو بیا که جان عطار اگرت خوش آمد از وی به تو بخشد آن ولیکن تو بدین قدر نیایی

عکس نوشته
کامنت
comment