سرکش سمند دولت، پر نیست از واعظ قزوینی غزل 572

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری

1 سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری هر روز زیر را نیست، چون استر مکاری

2 بی پیر عقل، دولت راه و روش چه داند؟ این توسن حرون را، باید سوار کاری!

3 در پاس خلق، سوزد تا صبح مغز جان را از شمع باید آموخت، آیین تاجداری

4 باید براه بردن، خود کار دولت خود آیین ملک راندن، ماند به نی سواری

5 بر دولت جهان چند چون سبزه سر فرازی؟ بر فرق چتر شاهیت، چون ابر نوبهاری!

6 ای عاشق اعتباران، باور چرا ندارید؟ بی اعتباری عمر، حرفیست اعتباری!

7 دوران عشرت ما، ایام کودکی بود طی گشت منزل عیش، در وقت نی سواری

8 با حسن خلق، خلقی بتوان ذلیل خود کرد خصم است زیر بارم، از یمن برد باری

9 ناگاه مرگ کرد، چون شعله گشت سرکش عمر دراز یابد؛ اخگر ز خاکساری

10 ای روزگار، فرداست نبود اثر ز واعظ میدار این غزل را، از وی بیادگاری

عکس نوشته
کامنت
comment