خیزید تا ز خاک درش درد از خیالی بخارایی غزل 291

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم

1 خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم یعنی گرانیِ خود از این خاکِ در بریم

2 سودای ما به زلف بتان راست چون نشد آن به که رخت خویش از اینجا به در بریم

3 آیا کجاست دیده وری تا به حضرتش پیش آوریم نقد نیاز و نظر بریم

4 آن روز بخت سوی درش رهبری کند کز سر هوای روضه به کلّی به در بریم

5 هر جا نشان خاک کف پای او بوَد ای دیده سعی کن که به دامن گهر بریم

6 پای سگش بگیر خیالی و سر بنه تا یک دو روز در قدم او به سر بریم

عکس نوشته
کامنت
comment