1 بخد و آن لب و دندانش بنگر که همواره مرا دارند در تاب
2 یکی همچون پری در اوج خورشید یکی چون شایورد از گرد مهتاب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژب چو شیر صافی، پستانش بوده از پاشنگ
1 خواجه بزرگست و مال دارد و نعمت نعمت و مالی که کس نیابد از آن کام
2 بخلش آنجا رسیده است که نگذاشت شوخ بگرمابه بان و موی به حجام
1 گر شوم بودتی بغلامی بنزد خویش با ریش شوم تر ببر ما هر آینه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به