یاد آن که جز به روی از شهریار گزیدهٔ غزلیات 61

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود

1 یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود

2 امروز در میانه کدورت نهاده پای آن روز در میان من و دوست جانبود

3 کس دل نمی دهد به حبیبی که بی وفاست اول حبیب من به خدا بی وفا نبود

4 دل با امید وصل به جان خواست درد عشق آن روز درد عشق چنین بی دوا نبود

5 تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت غم با دل رمیده ما آشنا نبود

6 از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی بغیر محبت روا نبود

7 گر نای دل نبود و دم آه سرد ما بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود

8 سوزی نداشت شعر دل انگیز شهریار گر همره ترانه ساز صبا نبود

عکس نوشته
کامنت
comment