-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد کی رود از یادم آنکش من نمیآیم بیاد
2 آه از آن پیمان شکن کاندیشه از آهم نکرد داد از آن بیدادگر کز سرکشی دادم نداد
3 از حیای چشمهٔ نوشش شد آب خضرآب با نسیم خاک کویش هست باد صبح باد
4 نیکبخت آنکو ز شادی و نشاط آزاد شد زانکه تا من هستم از شادی نیم یک لحظه شاد
5 بندهٔ آن سرو آزادم وگر نی راستی مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد
6 در هوایش چون برآمد خسرو انجم ببام ذرهوار از مهر رخسارش ز روزن در فتاد
7 چون بدین کوتاه دستی دل بر ابرویش نهم کاتش سوزنده را برطاق نتوانم نهاد
8 برگشاد ناوکش دل بستهایم از روی آنک پای بندانرا ز شست نیکوان باشد گشاد
9 گفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس گفت باد صبحگاهی کافرین بر باد باد