-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی درد دلسوز مرا مایهٔ درمان بودی
2 برخ خوش نظر و عارض بستان افروز رشک برگ سمن و لالهٔ نعمان بودی
3 بخط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل خضر و ظلمت و سرچشمهٔ حیوان بودی
4 پای سرو از قد رعنای تو در گل میرفت خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
5 همچو پروانه دلم سوختهٔ عشق تو بود زانکه در تیره شبم شمع شبستان بودی
6 در هوای تو چو بلبل زدمی نعرهٔ شوق که بگلزار لطافت گل خندان بودی
7 جان به آواز دلاویز تو دادم بر باد که بوقت سحرم مرغ خوش الحان بودی
8 با تو پرداخته بودم دل حیران لیکن خانه پرداز من بیدل حیران بودی
9 همچو خواجو سر و سامان من از دست برفت زانکه در قصد من بی سر و سامان بودی