1 رندان همه مستند و می از جام ندانند بی نام و نشانند از این نام نشانند
2 در صومعه گر زاهد رعناست مجاور رندان به سراپردهٔ میخانه روانند
3 خوش آینه دارند در آن آینه روشن بینند جمال خود و بر خود نگرانند
4 اسماء الهی است که ظاهر شده بر خلق یک چند چنین بوده و یک چند چنانند
5 عشاق برآنند که معشوق بر آنست ما نیز بر آنیم که عشاق برآنند
6 این گفتهٔ مستانهٔ ما از سر ذوق است بی ذوق نخواهیم که یک بیت بخوانند
7 از غافل مخمور مجو مستی سید کز ذوق می و مستی او بی خبرانند
دیدگاهها **