- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رند سرمستی ز پا افتاد و رفت سر به پای خم می بنهاد و رفت
2 بی خیانت او امانت را سپرد عاشقانه جان به جانان داد و رفت
3 گندم و جو کاشت خرمن گرد کرد داد خرمن را همه بر باد و رفت
4 شد مجرد خرقه را اینجا گذاشت ماند این دنیای بی بنیاد و رفت
5 هر که او با ما درین دریا نشست در محیط بیکران افتاد و رفت
6 گرچه بسیاری غم هجران کشید وصل او چون یافت شد دلشاد و رفت
7 لطف سید بندهٔ خود را نواخت بنده شد از لطف او آزاد و رفت