- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را ور سلیمان ملک خواهد ننگرد بلقیس را
2 زندهٔ جاوید گردد کشته شمشیر عشق زانکه از کشتن بقا حاصل شود جرجیس را
3 جان بده تا محرم خلوتگه جانان شوی تا نمیرد کی به جنت ره دهند ادریس را
4 گرنه در هر جوهری از عشق بودی شمهای کی کشش بودی به آهن سنگ مغناطیس را
5 همچو خورشید ار برآید ماه بی مهرم ببام مهر بفزاید ز ماه طلعتش برجیس را
6 دامن محمل براندازی مه محمل نشین یا بگو با ساربان تا بازدارد عیس را
7 چون بتلبیسم بدام آوردی اکنون چاره نیست بگذر از تزویر و بگذار ای پسر تلبیس را
8 تا نپنداری که گویم لاله چون رخسار تست کی به گل نسبت کند رامین جمال ویس را
9 خواجو ار در بزم خوبان از می یاقوت رنگ کاس را خواهی که پر باشد تهی کن کیس را