-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک سرمستی مرا دامنکشانم میکشد باز بگشوده کنار و در میانم میکشد
2 درکش خود میکشد ما را به صد لطف و کرم گه چنینم مینوازد گه چنانم میکشد
3 کی کشد ما را چو لطفش میکشد ما را به ناز عاشق مست و خرابم کشکشانم میکشد
4 از بلای عشق او چون کار ما بالا گرفت از زمین برداشته بر آسمانم میکشد
5 میکشم نقش خیالش بر سواد چشم خود زان که این نقش خیال او روانم میکشد
6 جذبهٔ او میکشد خوش میکشد ما را به ذوق در کشاکش اوفتادم چون دوانم میکشد
7 نعمت الله جملهٔ عالم به سوی خود کشید جان فدای او که عشق او به جانم میکشد