ترک سر‌مستی مرا از شاه نعمت‌الله ولی غزل 469

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

ترک سر‌مستی مرا دامن کشانم می‌کشد

1 ترک سر‌مستی مرا دامن کشانم می‌کشد باز بگشوده کنار و در میانم می‌کشد

2 در کش خود می‌ کشد ما را به صد لطف و کرم گه چنینم می‌نوازد گه چنانم می‌کشد

3 کی کشد ما را ، چو لطفش می‌کشد ما را به ناز عاشق مست خرابم کش کشانم می‌کشد

4 از بلای عشق او چون کار ما بالا گرفت از زمین برداشته بر آسمانم می‌کشد

5 می‌کشم نقش خیالش بر سواد چشم خود زانکه این نقش خیال او روانم می‌کشد

6 جذبهٔ او می ‌رسد خوش می‌ کشد ما را به ذوق در کشاکش اوفتادم چون دوانم می‌کشد

7 نعمت‌الله جمله عالم را به سوی خود کشید جان فدای او که عشق او به جانم می‌کشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر