واعظ دل شده هرجا که بود از واعظ قزوینی غزل 187

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست

1 واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست ذره دور است ز خورشید، ولی زنده اوست

2 خاک از ژاله عرقناک و، سپهر از انجم فرش تا عرش سراپا همه شرمنده اوست

3 ای زمین زاده، مکش بر در حق گردن عجب کآسمان نیز باین قدر، سرافگنده اوست

4 چون گلی کان شود از باد پریشان دیگر زآن دل، آرام محالست که برکنده اوست

5 آتش غم بدلم پرتوی از مهر وی است دود سودا بسرم، سایه پاینده اوست

6 اگر از واعظ بی نام و نشان میپرسی زار او، خسته او، کشته او، زنده اوست

عکس نوشته
کامنت
comment