- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست ذره دور است ز خورشید، ولی زنده اوست
2 خاک از ژاله عرقناک و، سپهر از انجم فرش تا عرش سراپا همه شرمنده اوست
3 ای زمین زاده، مکش بر در حق گردن عجب کآسمان نیز باین قدر، سرافگنده اوست
4 چون گلی کان شود از باد پریشان دیگر زآن دل، آرام محالست که برکنده اوست
5 آتش غم بدلم پرتوی از مهر وی است دود سودا بسرم، سایه پاینده اوست
6 اگر از واعظ بی نام و نشان میپرسی زار او، خسته او، کشته او، زنده اوست